جدول جو
جدول جو

معنی ثمره الاثل - جستجوی لغت در جدول جو

ثمره الاثل
(ثَ مَ رَ تُلْ اَ)
نوع کوچک بار گز است که عذبه نامند بقدر نخودی و از آن بزرگتر و غیر مثلث می باشد در دوم سرد و در سیم خشک و قابض و قاطع نزف الدم ونفث الدم و مقوی احشاء و آب طبیخ او که یک اوقیه در دو رطل آب جوشانیده باشند تا بنصف رسیده مقیئی رطوبات عفنۀ اطفال و جهت گزیدن رتیلا و رفع جرب رطب و با شکر جهت یرقان و زردی رخسار و رطوبت رحم و ربوو سعال و ضعف جگر و احشا و آکله و حکه و امراض مقعدو قروح رطبه شرباً و طلاءً نافع و مضمضۀ او جهت تأکل دندان و استحکام لثه مفید است و منقوع او که یک شبانه روز در آب گرم خیسانیده باشند در افعال مثل مطبوخ او و قطور او مقوی اجفان و رادع مواد و مانع قبول آفات و مقوی بصر و جهت دمعه و سلاق و جرب بسیار مفیدخصوصاً که در گلاب خیسانیده باشند و جرم او جهت نفث الدم و جراحت شش و اسهال کهنه و سیلان مواد و نزف الدم اعضا و برشتۀ او با گل سرشوی جهت اسهال مجّرب و ذرور او جهت بردن گوشت زیادتی و قطع خون جراحات و طلاء او جهت رنگ رخسار وصافی کردن بشره و حمول او جهت تخفیف رطوبت رحم و ضماد او که با آب و سرکه پخته باشند جهت سپرز نافع و مضر سر و مصلحش دو قوه و بدلش مازو و یا پیه انار بوزن آن و قدر شربت از جرم او تا دو مثقال و گویند تا چهار درهم است و چون عذبه را با صندل و افسنتین جوشانیده آب او را با شکر بقوام آورند شربت مذکور جهت صاحب سپرز بی عدیل است وجهت تقویت اشتها و اعضا و اعصاب و رفع اعیاء و مغص و تنقیۀ رطوبات فاسده معده و تقویت آن بغایت مؤثر است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گزمازه. حرّالأثل. و رجوع به اثل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ثَ مَ رَ تُلْ اَ)
شفلج. ثمرهاللصف نیز گویند. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثمره الاصف
تصویر ثمره الاصف
شفلج کورک (گویش گیلکی) از میوه ها میوه درخت گز
فرهنگ لغت هوشیار